محل تبلیغات شما
_می دونم چه جوری دوست دارین آقا.
در چشم به هم زدنی قهوه رو میزم بود. وینرا توی هرکاری یه بی خاصیت تمام عیار باشه،توی قهوه درست کردن مه. بیشتر به درد کار تو قهوه خونه می خوره تا اینجا:/
_به نتیجه ای نرسیدین آقا؟
_چرا.
جا خورد:چی؟
_خیلی واضحه؛ و مسخره.
_و.
_خودت یه کم فکر کن وینرا. تو اومدی اینجا کارآموزی کنی و یه چیزی تو اون مخ آکبندت فرو کنی. نه که مثل یه پادو ی قهوه خونه کار کنی. می خوام خودت تا فردا حلش کنی.
_چچشم قربان!
_اگه خواستی می تونی از آرلرت هم کمک بگیری.
_آارمین قربان؟؟
_اسمش ارمینه؟
_بله قربان!
_خوبه. ببینم اون وجودای به درد نخورتون روی هم چه قدر می ارزه. من میرم خونه.
بلد شدم و کتمو برداشتم. همین الانشم حدود سه ساعت از ساعت کاری گذشته.
_خسته نباشین قربان!
_اینجا رو خوب تمیز کن!
_چ.چشم قربان!!
تچ! چه قدر یه آدم می تونه رو مخ باشه؟!
اینم از شخصیتای جدید که ساقی می خواست. دوسش داشتین؟؟ نظر بدین تا مغزم کار کنه بقیه شم بنویسم. درست حسابی!یه هفت هشت تا حداقل.
به نظرتون این ناشناسمون کیه(انصافا خیلی ضایعم :/)
یه سه چهار تا هم اسم بپیشنهادید.
نظر یادتون نره.
عاشقتونم.
جانه!!

سلام دوستان تادایما ( البته تقریبا )

نویسنده میخواهیم...

اتک ان تایتان فصل3 قسمت16

یه ,قهوه ,هم ,قربان ,کنی ,رو ,چه قدر ,چ چشم ,چشم قربان ,قهوه خونه ,به درد

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کتابدارِ اطلاع ‏رسان کافه استار Elisabeth's receptions mechanical engineering طلبه ظرفشور گروه طرح و برنامه استان کردستان garendivol talkapepet برگزیده ی آثار جواد نعیمی facsubsterfbild