محل تبلیغات شما
های های گایزی جونیااااا! 
امروز تولد داریم اونم چه تولدییییییی!!
تولدت هپی مپیییییی کی دوم جونیییییییییی!!
خب خب خب،تو از قبل پیرتر شدی اما بهتره نیمه پر لیوان رو ببینیم، الان از آینده خودت جوون تری! 
پس، از این جوون تر بودنت لذت ببرو بیشتر و بیشتر انیمه ببین و با کی اول بگرد و از بحران های زندگی ت نهایت استفاده رو ببر و با این امید زندگی کن که یه روز یه دونه داس عزرائیل بخری و به منم قرضش بدیییییییییییی پس،با زندگی ت کیففف کن!!
 
اینم کیک تولدتتتتتتتتتتتتتتتتتت!!!
گومن نمی دونستم شونزده سالگی ت سروع میشه یا تموم
راستش اومدم کادو بخرم برات،که یهو یادم اومد
تو همین الان هم منو توی زندگیت داری!
اصلا کادو از من خوشگلت.آخ!
*لیوای با دسته ی ی شمشیرش بر فرق سر وی می کوبد*: هوویی! نفهم آدم مامانشو می زنه؟!
_اذیتش نکن. کادوشو بده.
_کدوم کادو.
_اونو.
_چی؟! اون که مال خودمه!
_نه مال کی دومه.
_مال خودمه!
*لیوای مجددا با شمشیرش بر سر وی می کوبد*
*سوین درحال زار زدن و التماس کردن*
 لیوای: هوی! عزی!
عزی کوشی؟
بیار ببینم اون بی صاحاب مونده رو.
پ.ن: عزی همون عزرائیل جون خودمونه.
*عزرائیل وارد صحنه می شود*
سوین: عهههه!! عزی تو ازکی گوشی دستت می گیری؟
_بس که راه این وبلاگ وامونده تون سخته! وقتی زنگ می زنین یه چیزی سفارش می دین لااقل آدرس درست حسابی بدین.
_صبر کنین ببینم تو به عنوان پیک موتوری کار می کنی؟
_خو خرج زندگی زیاده.
_اوپس!
*عزرائیل داسش را به کی دوم تقدیم می کند*: اینم کادو تولد شوما!
لیوای: تولدت مبارک برت --_______--
سوین*بیشتر زار می زند*
لیوای سوین را لگد می کند.
سونی: خبف خب!! منم برات یه مهمون وژه داررمممم!!
این شما و اینم.
میکاسا: تولدت مبارک کی دوم! ^__^
کی دوم:
کی دوم:
همچنان کی دوم:
میکاسا:

من ارنو ول کردم اومدم تولدتو بهت تبریک بگم که تو عین بز بهم نگاه کنی؟!
کی دوم: مم.مرسی میکاسا چان!
خوبه . من دیگه بر می گردم پیش ارن. اون بدون من میمیره.
کی دوم: ح.حتما!!
سوین*دست تکان دادن*: سلام برسوووننن!!
سوین: خب، خب!! من یه تبریک درست حسابی هم نگفتم، بزاربزار یه جمبه ی خفن عاقل اندر سفیه از خودم در کنم.عهه
الهی همیشه مثل چراغ راهنمایی باشی
لپت همیشه قرمز
روی دشمنات زرد
دلت همیشه سبز
تولدت مبارککککک!!
لیوای" الان این عاقل اندر سفیه بود؟!
_های های!
--_________--
سوین*دست انداختن دور شانه ی کی دوم*: خب، خب.مدیره جون. اون داسو به منم میدید دیگه.نه!؟
_نع.
سوین*چاقویش را زیر گردن کی دوم می برد*: می دی دیگه نه؟!
کی دوم*داس را دور گردن سوین نگه می دارد*: نه.
_اینجوریاس؟!
_آره.
هردو همزمان: حملههههههههههههه!!!!!
*با داس و چاقو به جان یکدیگر می افتند*
لیوای:تچ! این برتا آدم نمیشن. منم برم زیکو بکشم *درآوردن آیفون ایکسش*: پست سریع و سیر عزرائیل؟ یه BARRETT- M82 می خواستم. سریع لطفا.
*کی دوم و سوین همچنان درگیرند. کیک رفته رفته به دست پینکی چان و کویین و کی اول محو می شود*
خبببب، کی دومی کلی چرت و پرت گفتم که به اینجا برسم:
بالاترین تبریکات به مناسب سالروز تولد شما
دوست عزیز را با هزاران شاخه گل نرگس تقدیم می نماییم
و برای شما بهترین ها را آرزو داریم
باشد که به هر آنچه لایق آن هستید برسید.
خود شیرینم عمتونه.
عاشقتم کی دوم جون.
جانه!!

 

سلام دوستان تادایما ( البته تقریبا )

نویسنده میخواهیم...

اتک ان تایتان فصل3 قسمت16

کی ,دوم ,یه ,خب ,های ,زندگی ,کی دوم ,شمشیرش بر ,زندگی ت ,عاقل اندر ,و با

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Brandon's collection vatonbuka خبر فوری OnlineNews فرش شویی و مبل شویی paticktripur nandiacrinnart sosenhire نوین فروشگاه اینترنتی ملی شاپ گروه کامپیوتر پست بانک استان آذربایجان غربی