محل تبلیغات شما

های گایزیییییییییییی

از صبحه پارت هست نت نیست گومن(خنده و خجالت)


_آنچه در پارت قبل خواندیم_

 

_چرا چی لیوای؟

نفسمو با صدا دادم بیرون،چشمامو بستم و سرمو بردم عقب، لبمو گاز گرفتم و دستام مشت شدن، بدون اینکه کنترلی روی بدنم داشته باشم به سمتش حمله ور شدم.دستمو محکم گرفت و بدون اینکه آسیبی بهم بزنه ضربه مو برگردوند، زدمش، تا حد امکان بهش حمله کردم ولی فقط دفاع می کرد، اون برای کشتنم اینجا نیست، ولی من می خوام بکشمش!!

خون جلوی چشمامو گرفته بود، دیگه چیزی نمی دیدم، فقط تصویر کسایی که برام عزیز بودن از جلوی چشمام رد شد، مامان، پترا، ایزابل، فارلان، میکاسابدنم متوقف شد، میکاسا؟ چرا اون.اون الان توی خونه تنهاست؟

+ بعدا، بازم همو می بینیم کنی.

_این یعنی برمی گردی به تیممون؟

 

مشخص بود داره گلوشو پاره می کنه تا صداش بلند نشه.

&: آره کسی نیست، بیا بریم دنبال آرلرت.

$: بریم دنبل آر.

لازم نبود دهنشو بگیرم چون خودش ساکت شد، ولی این کارو کردم، نمی دونم چرا، همینجوری.هوم! چه پوستش نرمه!

ایساوین: هنتای بدبخت =_=

صدای زنونه ای بود که قدم هاش به طرز نامنظمی برداشته می شدن، انگار پاهش می لنگید: زیک؟ کجایی؟ زییکک؟ صدا ضعیف تر شد:ههوووف! پسره ی منحرف، کل سالو می شینه تا یه دختر گیرش بیاد بعد دوباره بلند فریاد زد: خوب دختره رو خفه کردی! کارت تموم شد بیا کارت دارم البته اگه تمومش کردی =_=

به وضوح داغ کردن صورت وینرا رو زیر دستم احساس کردم، شبیه شخصیتای کارتونی شده بود، پیشونی ش زیر چتری هاش سیاه شده بود ، چشماش تو تاریکی برق می زدن و کمرشو خم کرده بود، حالاتش شبیه گربه ای بود که آماده ی حمله ست.آخ!

&: چته وحشی؟ سگی مگه؟!؟

$: دستتو از رو دهنم بردار!

بعد از اینکه هیستوریا از در بیرون رفت خودمو پرت کردم روی مبل و به دیوار روبه روم زل زدم، هیستوریا رایس. دختر راد رایس، الهه ی زیبا و خوش اخلاقی که توی دنیا لنگه نداشت، از هیچ لحاظی، اما این فقط ظاهرش بود، کسی نمی دونست این پدر و دختر، و البته دختر بزرگتر راد رایس ثروتشونو از چه راه هایی به دست آورده بودن، هیستوریا رایس باهوش نبود اما به خاطر چهره ی زیبا و مهارت اغواگری ش با هویت های مختلف دردسر های زیادی برای دولت درست کرده بود، در حقیقت اون باید از دوسال پیش تا الان توی قبر باشه، اون از اولین قربانی های اس اف ایکس بود.

هوممم.دلم یه جوریه،نمی دونم چرا، نمی دونم چمه، فقط می دونم این حس بعد از دیدن اون خبر بهم دست داد، حس می کنم برای اولین بار تو زندگی م، به ارن فکر "نمی کنم"

#: اونجوری با چشمات مظلوم بهم نگاه نکن! همینجوری به اون یاروهم نگاه کردی که خر شد؟ چون قیافه ی آنچنانی ای هم نداری!

#: اگرم داشته باشی برای خر کردن من یکی کافی نیست چون،

خم شد و اومد توی صورتم: من ذات تو رو بهتر از هرکسی می شناسم، آشغال!

+ تچ! حتی آشغالم ارزشش از یکی مثل تو بیشتره!

بپرین ادامههههه

سلام دوستان تادایما ( البته تقریبا )

نویسنده میخواهیم...

اتک ان تایتان فصل3 قسمت16

اون ,بود، ,نمی ,ی ,فقط ,تو ,الان توی ,بود که ,ای بود ,نمی دونم ,دونم چرا،

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

cheap nhl jerseys سازه فضایی | سازه فضاکار Kari's notes علیرضایی (Behnia Sadeghi (Genetics dokhi2015 پرموب - مرجع دانلود نرم افزار و بازیهای موبایل دیزل ژنراتور لوول چین/LOVOL DIESEL ABANGAHAN sierisvasa