محل تبلیغات شما
های گایزیییییییی!!!!
دایجوبهههه؟!!؟
پیش ار فتن به ادامه ی مطلب از خواندن پارت 21/5 اطمینان حاصل  نمایید!
آریگاتو گوزایماس!_آنچه در پارت 21 خواندیم_


 

بیرون رفتن از اون جهنم وحشتناک بود، دیدن مردمی که دست و پا می زدن وکمک می خواستن و آتیش و اجزای ساختمون روی سرشون می ریختن، یه بخشی از اون"مردم" هانجی بود، زیر آوار مودنه بود و صورتش به طرز دلخراشی له شدهبود، دوتا میلگرد از وسط بدن موبلیت که روی هانجی افتاده بود رد شده بود و مشخصابدنشو به دو قسمت تقسیم کرده بود، کاملا مشخص بود جفتشون به طرز دردناکی جون دادن،این مرتیکه.می خواد به خاطر این کارا.ببخشمش؟ تچ! قلبم درد گرفت اما دردش بهشدت اون شب نبود، بعد از اون اتفاق، انگار قلبم تماما سر شده بود. برای آدمای مردهکاری از دستم بر نمیومد، باید ب قولی که داده بودم عمل می کردم


ارن با شک نگام کرد:خب که چی؟

_تو دنبال آزادی و تغییری و من دنبال انتقام.انتقام از اون بابای عوضیم.

_ و جفتمون برای رسیدن به هدفامون پول لازم داریم، این پول از کجاقراره تامین شه؟

ارن و ترش کرد و سرشو برگردوند، ناخودآگاه حرص درومد، دوست نداشتماذیتش کنم اما مجبوره یه چیزایی رو بفهمه و به عنوان برادر بزرگترش، می خوام اینچیزا رو یادش بدم: این پول قراره توسط شاهزاده خانموی که تو خونه ی شما زندگی میکنه تامین بشه ارن! همون دخحتری که تو حاضر نیستی نازک تر از گل بهش بگی!


_لیوایچرا نمیزاری نجاتت بدم؟

تچ! برگشتم و مستقیم توی چشماش نگاه کردم، اینا جملات تو بودنپترا،قبلا، توهم خواسته بودی نجاتم بدی، چشماش درست به اندازه ی تو مصمم بودن.

لبخند کوچیکی بهش زدم: ممنونم ولیهیچ کس نمی تونه منو نجات بده.


یه لیموزین بلند مشکی طوری پیچید توی پارکینگ که اننگار داشت یه مقام مملکتی رو حمل می کرد، یا یه نفر مثل شرلوک هولمز رو. در حقیقت با وجود اینماشین انتظر یه نفر با شکل و شمایل شرلوک هولمز روهم داشتم اما وقتی در صندلی عقبباز شد مرد جوونی با موهای مشکی پرکلاغی روی صندلی قوز کرده بود و داشت گلدوزی میکرد.

به قدری از این صحنه جاخوردم که متوجه تغییر حالت لوکاس نشدم، یه نگاهبه صورت لوکاس انداختم و یه نگاه به صورت تازه وارد و دوباره نگاهم بینشون چرخید،چشمامو بستم و از 1001 تا 1010 شمردم، مطمئنا ده ثانیه برای اینکه دیوونه نشم کافیبود

عررررر چه دور و دراز شدددد.

خاببب گایزییییییی!!!

بپرین ادامههههه!!


سلام دوستان تادایما ( البته تقریبا )

نویسنده میخواهیم...

اتک ان تایتان فصل3 قسمت16

یه ,تو ,اون ,رو ,بود، ,ارن ,از اون ,بود و ,این پول ,که تو ,به صورت

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Mary's notes threatagexmi roebiscibogg mochrecoomo چاپ دیجیتال شمرون Lola's collection موزیک سانگ ملی پنل دنیای تحقیق و مقاله دانشگاهی مجتمع آموزشی فنی وحرفه ای گرین فروش انواع قرص های چاقی و لاغری